سفارش تبلیغ
صبا ویژن

احمدی نژاد متحجر مرتجع

از دور دوم انتخابات ریاست جمهوری که دکتر احمدی نژاد با آقای هاشمی رقابت می کرد تهاجم سنگینی علیه احمدی نژاد آغاز شد و مسایلی همچون داشتن  تفکر طالبانی، خشک سری، تحجر و ارتجاع به او نسبت داده شد  که تا امروز نیز ادامه دارد بسیار با خود اندیشیدم که جماعتی که او را مرتجع و متحجر می نامند چگونه پی به ارتجاع او برده اند و تحجر او  راچگونه کشف کرده اند؟ با اندکی تامل در گذشته و امروز دلایل زیادی برای این امر پیدا کردم . من هم  شدیدا معتقدم احمدی نژاد یک متحجر مرتجع است که اگر چند نکته ظریف و ساده را رعایت کرده بود امروز او متحجر نبود.

اگر بجای دم زدن از دین و عدالت و اخلاق در داخل و خارج و بجای جهت گیری در جهت اسلام ومسلمین در صحبت های خود از اندیشه های کهنه و نخ نما شده غربی قرن هیجده ونوزده سخن می گفت و با بلغور کردن آنها ژست روشنفکر مآبانه می گرفت واز پایان حاکمیت دین وفقه وخط نورانی امام عزیزخبر می دادامروز متحجر نبود.

اگر در دوره او هم اجازه عرض اندام به  تجدید نظرطلبان داده می شد - همانها که تمام همتشان  نهادینه  کردن اسباب تعیش و تبرج و اشرافیگری و قدرت اندوزی تا سر حد موروثی کردن آن می بود. وتمام تلاششان بکار بستن ترفندهایی برای  اینکه تداوم قدرت را  در میان حلقه خود مدیریت کنند و با قلاب گرفتن و شانه قرض دادن به هم و قلمرو ثروت و قدرت یکدیگر را محترم شمردن، طعمه قدرت را در میان خود دست به دست گردانند و ازآن کام بگیرند. همانها که بعضیشان  با دشمن به انحاء مختلف( رسماً یا اعلام ناشده و عرفی) به تفاهم و تعامل رسیده بودند.-امروز او متحجر نبود.

کسی نبود به او بگوید : تو را چکار به شایسته سالاری ؟همان گروهی که سالها در مصادر امور بودند را ابقا می کردی کاری نداشت آنها رااز وزارتخانه ای به وزارتخانه ای دیگر واز سازمان واداره ای به سازمان و اداره ای دیگر منتقل می کردی آهنگرزاده شهردار که سیاست بلد نیست و برای خود دشمن می تراشد  به نظر من بزرگترین گناه این مرد این بود که سهم مردان چسبیده به میز و قدرت که انقلاب ومناصب حکومتی آن را ارث پدرمادریشان می دانستند را نداد اگر او هم سهمی که بعضی از آقایان برای خود در قدرت قایل بودند می داد و بعضی را برکنار نمی کرد امروز متحجر نبود.

اگراو هم بجای پرداختن به مشکلات مردم و رفع آنها تمام همتش حمله به ارکان نظام و جنجال آفرینی و ایجاد تنش های سیاسی در داخل و همه را به جان هم  انداختن می بود و دردوران او بر ضد ولایت فقیه شعار داده می شد وفتنه کوی دانشگاه  برپا می گشت امروز متحجر نبود.

باور کنید اگردردوره او هم  گفتمان لیبرالی و فاصله گرفتن از آرمان های امام راحل در اولویت قرار گرفته بود و به موازات تنگ کردن عرصه بر نیروهای انقلاب و منزوی کردن آنها اتوبان ورود نیروهای معارض یا فرصت طلب (بی آرمان یا آرمان ستیز) به درون حاکمیت مهیا شده بود امروز او متحجر نبود.

چه گناهی از این بالاتر که در قرن 21کسی دم از دولت اسلامی  بزند و بر خلاف نظر بعضی روشنفکران نا متحجر!! تفکر شیعه را موجب انحطاط مملکت و مانعی بر سر راه دموکراسی نداند  اصلا چه معنا دارد  کسی قوانین اسلامی  را تا قیامت پاسخگوی مسایل بشری بداند. ما شدیدا به تحجر او معتقدیم  زیراهیچگاه کسانی که از او دم میزنند در روزنامه هایشان  انقلاب اسلامی  مردم ایران که نتیجه مجاهدتهای  مجاهدان خدا در طول سالهای متمادی است را با استبداد قجری یکسان نمی دانند وبر خلاف نظر بعضی ها آن را ناکارامد تشخیص نمی دهد.

اگر مثل قبلیها با عناوین دهن پرکن« تنش زدایی و تعامل باز با جهان و خروج از انزوا»  قدم به قدم در برخورد با زیاده خواهی های بیگانگان دشمن عقب نشینی می کرد  و قدم به قدم از حقوق هسته ای این کشور واین مردم صرفنظر می کرد امروز مرتجع ومتحجر نبود (اصلا یک انسان عاقل بگوید  باداشتن این همه منابع گاز و نفت ما چه نیازی به انرزی هسته ای داریم .)

متحجر واپسگرایی که بر خلاف نظر متجددین غیر متحجر!! فرهنگ شهادت را مروج خشونت ندانسته بلکه یکی از وظایف خود را تبلیغ و ترویج این فرهنگ می داند و در طلیعه صحبت هایش بعد از دعا برای فرج چضرت ولی عصر جمله«واجعلنا من المستشهدین بین یدیه » می گوید و آرزوی قلبیش که شهادت در رکاب امام زمان است را بر زبان جاری می کند.

متحجر کهنه پرستی که به جای توجه به غرب و تعریف و تمجید از تمدن مشعشع آن!! تمام توجهش به خدا و امام زمان است و حتی  در سازمان ملل  هم  صحبتش را با نام و یاد امام زمان شروع می کند و اللهم عجل لولیک الفرج می گوید.

او که برای حل مشکلات مردم  از شش صبح تا دوازده شب کار می کند وبعضی ها که احتمالا یا علم غیب دارند یا با رجال غیبی در ارتباطند از قلب و جانش خبر دار شده اند و فهمیده اند که از ساعت 6 صبح تا دوازده شب کار و فعالیتش  برای خدا نیست .

او که  طرفدارانش  برای بقای در پست ومقام  حزب دولتی درست نمی کنند، در انتخابات تقلب نمی کنند، وزارت کشورش برای هم حزبی ها و طرفداران خود که نامزد انتخابات مجلسند بادیگران تفاوت قایل نمی شودو مثل وزیر کشور دوران اصلاحات -  که  با زیر پا گذاشتن قانون نتیجه استعلام از چهار نهاد رسمی را به هیات های نظارت و اجرایی نفرستاد تا هم حزبی هایش به مجلس راه پیدا کنند – رفتار نمی کند. رئیس جمهوری که  دستورمی دهد: در صورتی که مسئولان اجرایی انتخابات به اعمال گرایش های سیاسی خود بپردازند و رعایت بیطرفی را نکنند از سمت خویش عزل می شوند.

رییس جمهور بی کلاسی که در روستاهای فقیر بوشهر و بندر دیده می شود(روستاهایی که هیچگاه یک مدیر کل هم به آنجاها سر نزده بود)  و بلا فاصله بعد از دیدارش با مردم فقیر آن برای رفع مشکلات مردم آن سامان جلسه می گذارد.متحجری که بجای کلمه آسیب پذیر وازه مستضعف بکار می برد .

 اصلا دروغ گفته اند که او در جهان اسلام محبوبترین فرد است .سخنران دانشگاه کلمبیا که از عزت وشرف و اقتدار ودر عین حال از مظلومیت این مردم و این انقلاب دفاع کرد  ودر سفر نیویورکش تمام نگاه هارا به خودجلب کرده بود هم او نبود .  دروغ گفته اند که مظهر ایستادگی ومقاومت در برابر جریان سلطه در جهان امروزاست  ودر روزنامه های صهیونیستی پیشنهاد ترورش را داده اند( اصلا چه کسی گفته است که مقاومت و فداکاری در راه دفاع از اسلام ومسلمین یک ارزش است فلسطینی کشته می شود که بشود به ما چه ربطی دارد مگر نگفته اند که کلوخ انداز را پاداش سنگ است.)

علاوه بر دلایلی که ذکر شد یکی از بزرگترین شواهدی که بر تحجر او یافته ام این است  که هیچگاه بزرگانی چون بوش، بلر،  جوزف لیبرمن صهیونیست و برخی کشورهای اروپایی دیگر ازاو حمایت واز پیروزی طرفداران اوعلنا ابراز خوشحالی نکرده و  با پیروزی آنان به سرنگونی این نظام امید وار نگشتند بلکه او وطرفداران راستینش خاری در چشم و استخوانی در گلوی آن ها هستند. طرفداران او هرگز با هدف قرار دادن ولایت فقیه موجبات خوشحالی "گری سیک"(استراتژیست امنیتی ایالات متحده)را فراهم نکردند.تازه هیچ کدام از طرفدارانش هم برای دشمنان این ملت  جاسوسی نکرده اند.ودریک جمله او و طرفداران واقعیش هیچگاه موجبات شادی وامیدواری دشمن را فراهم ننموده اند.

 اما از همه اینها گذشته واقعیت را باید پذیرفت در حالی که پیش از این با وجود سیاست لبخند  و با وجود شعارهای « تنش زدایی و تعامل باز با جهان و خروج از انزوا»  وحتی تصویب گفت وگوی تمدن ها در سازمان ملل، از ایران به عنوان محور شرارت و از تمدن ملت ایران به عنوان تمدن وحشی از سوی آمریکایی ها یاد می شد و اعلام می گردید آماج حمله بعدی ایران است، امروز در سایه تدبیراین مرد بزرگ روندی کاملا معکوس در جریان است. ایران امروز بدون شلیک حتی یک گلوله فقط با ایستادگی برآرمانهای انقلاب دشمن غدار را تحقیر کرده است بوش مثل کارتر و ریگان تحقیر شده است امروز  سفر رسمی رئیس جمهور شجاع ایران اسلامی  به بغداد از سوی خبرگزاری فرانسه به «انگشت فرو کردن در چشم عموسام در برابر دیدگان 158هزار نظامی آمریکایی مستقر در عراق» تعبیر می شود و انبوهی از رسانه های اروپایی و آمریکایی به تحقیر و سرزنش کابینه بوش می پردازند. و امروز در حالی که تعلیق 2.5ساله تاسیسات اتمی ایران شکسته شده، چند هزار دستگاه سانتریفیوژ در حال غنی سازی است( غنی سازیی که به تعبیر خود غربیها آغاز آن در ایران، درست مانند انگشت فرو کردن در چشم آمریکا بود) و ایران وارد مرحله غنی سازی نیمه صنعتی شده، مدیرکل آژانس انرژی اتمی گزارشی در چارچوب طرح اقدام (مدالیته) با ایران منتشر می کند که در قیاس با گزارش های قبلی او در همان روزگار تعلیق از نظر میزان مثبت بودن بی سابقه است و پشتوانه حقوقی خصومت کشورهای غربی علیه ایران را به طور مطلق از آنها بازستانده است. امروز قدرت های غربی گرداننده شورای امنیت آدم های اتوکشیده و پرزرق و برقی هستند که در لباس حقوق و قانون تا میانه میدان آمدند اما ناگهان به تدبیر ایران و به دست محمد البرادعی، آن شنل قانون و حقوق و امنیت بین الملل- به عنوان تنها پوشش- از دوششان کشیده شد و عور و عارشان آشکار گردید. آنها اکنون فقط شمشیر از غلاف کشیده (زور آشکار نامشروع) را بر کف دارند که از آن تنها قبضه و دسته اش باقی است.

حالا دیگر کسی در ایران از چماق قطعنامه شورای امنیت، هراسی ندارد  که رییس جمهور شجاع ایران آن را تنها کاغذ پاره ای می داند که دیگر اعتبار و ارزش خود رااز دست داده است . سخن آخر اینکه  درد مخالفین داخلی احمدی نژاد تحجر او نیست آنها خوب می دانند او سرباز اسلام و قرآن و خادم ملت است درد آنها بی اعتقادی به خدا و بی اعتمادی به مردم است .درد آنها مخالفت با اسلام ناب محمدی است یعنی  اسلام طرفدار عزت و سر بلندی ، اسلام مخالف ظلم و سلطه، اسلام مخالف بی عدالتی و تبعیض ،اسلام مخاللف مرفهین بی درد همان اسلامی که به بهانه ارایه قرایت های مختلف از آن در ده سال گذشته به جانش افتاده بودند وآن را افیون ملتها و دولتها می دانستند  و قوانین  آنرا متعلق به 14قرن پیش و ناکارامد در پاسخگویی به مشکلات جوامع کنونی .

درد  بسیاری از مخالفین احمدی نژاد دلبستگی  شدید به پست و مقام و ریاست است که وقتی دیدند صندلی های خود را از دست دادند از دایره عدل و انصاف خارج شدند و با  هتک حرمت و تهمت زدن به این انسان شریف و توانمند خواستند در نظر مردم چهره خدوم اورا تخریب کنند.همانها که امروز هم با نفوذ خود و با مالهای نامشروعی که به دست آورده اند برای ضربه زدن به احمدی نژاد و دولتش با اخلال در اقتصاد این مملکت از مردم انتقام می گیرند.

بسیاری از آنها جزم گرایانی هستند که حرف های باطل و افکار پوسیده قرن ها پیش اندیشمندان را وحی منزل و احکام نورانی اسلا‌م را برای امروز غیرقابل اجرا می دانند، پیروان  پیامبر خاتم (ص) را جزم اندیش و متحجر و واپس گرا معرفی می کنند!!

این گونه اتهام زدن کار جدیدی نیست بلکه در دوران رژیم پیشین و دولت موقت  لیبرالها با همین ابزار به جنگ دین مداران می آمدند  و شهید رجایی را به دلیل التزام عملی  به دستورات اسلا‌م ،«خشک سر» و مرتجع معرفی می کردند!! امام(ره) در پاسخ به این اتهام ها می فرمودند:« این ارتجاع است؟ رسول اکرم مرتجع بود؟ قوانین آسمانی، قوانین الهی که ما برای آن این قدر  اهانت می شویم، این قدر زجر می کشیم، دعوت به قوانین آسمانی ارتجاع است؟ پیغمبر اکرم مرتجع است؟ ائمه هدی(ع) مرتجع هستند؟ علمای از صدر اسلا‌م تا امروز که خودشان چیزی ندارند، آن ها قوانین اسلا‌م را،‌قوانین وحی را به مردم ابلا‌غ می کنند،‌ابلا‌غ قوانین الهی ارتجاع است؟... ما که خودمان حرفی نداریم، ما هرچه می گوییم قال رسول الله می گوییم،‌رسول الله هم قال الله می فرماید، اگر ما مرتجعیم، معلوم می شود رسول الله مرتجع است. اگر شما ما را مرتجع می دانید، ما را کهنه پرست می دانید،پس شما رسول الله را کهنه پرست می دانید. اُف بر این تجدد.»(1)،«وقتی می گویید مرتجع، مقصودتان این است که بگذارید ما دستمان باز باشد تا این که مترقی باشیم و مملکت خودمان را در آغوش غرب بکشیم که مترقی است.»(2). «بله ما مرتجع هستیم شما روشنفکر. شما روشنفکرها می خواهید که ما به هزار و چهارصد سال قبل برنگردیم، شما می ترسید اگر جوانان ما مثل1400 قبل تربیت کنیم که با جمعیت کم دو امپراتوری بزرگ را به باد داد. ما مرتجع هستیم، شما که می خواهید جوانان ما را به تعلیمات غربی بکشید نه آن تعلیماتی که خودشان دارند آن تعلیماتی که برای ممالک استعماری دارند، شما روشنفکر هستید!!»(3)..«ما می گوییم به دین عمل کنید، شما می گویید که پیغمبر اکرم (ص) مرتجع است نعوذ بالله. در لفظ نمی گویی،‌معنایش این است.»(4)

آری!هتاکان دیروز و امروز همه سر وته یک کرباس اند. کم تر می توان فردی از میان آن ها یافت که از عمق جانش به دین و ارزش ها و جامعیت و کمال آن معتقد باشد. اگر در دوران طاغوت جرات نداشتند که در لفظ بگویند پیغمبر اکرم (ص) نعوذ بالله مرتجع است،در دوران اصلاحات با کمال پررویی بر افیون بودن دین برای دولت ها و ملت ها تأکید می ورزند و مع الا‌سف به جای توبیخ، جایزه هم گرفتند!.

بنابراین، طبق توصیه مقام معظم رهبری، باید راه را آرام و مطمئن ادامه داد و از این گونه اتهام ها نهراسید؛‌چرا که هم خدا شاهد است و هم ملت قضاوت خواهد کرد.

حضرت آیت الله خامنه ای، دولت جدید را به بی اعتنایی به اتهاماتی نظیر متحجر بودن توصیه کردند و افزودند: کاملا مشخص است که نظام اسلامی از اساس با حرکت و نگاه متحجرانه مخالف است چرا که متحجرین به شدت  متعصب و مخالف عقل هستند ضمن آنکه کسانی که این تهمتها را به دولت جدید می زنند، رفتارشان بسیار شبیه متحجران است زیرا درباره حرفها و ایده های غربی آنهم از نوع کهنه و قدیمی شده، کاملا متعصبانه فکر و رفتار می کنند.

 پی نوشت ها

1.صحیفه نور،ج1،ص68

2.همان،ج2، ص273

3.همان،ج8، ص271

4.همان،ج1،ص70

5.همان،ص8،ص156

 


هر چهار گزینه صحیح است !

هر چهار گزینه صحیح است ! (یادداشت روز روزنامه کیهان) 

ماده 48 قانون انتخابات، وزارت کشور را موظف می کند که لیست تمامی ثبت نام کنندگان برای نامزدی مجلس شورای اسلامی را به چهار مرجع رسمی، یعنی وزارت اطلاعات، دادستانی کل، نیروی انتظامی و سازمان ثبت احوال ارسال کرده و سوابق نامزدها را از این مراجع چهارگانه استعلام کند و ماده 49 همین قانون، تصریح می کند که وزارت کشور باید سوابق استعلام شده نامزدها را همراه با تحقیقاتی که جداگانه درباره آنها انجام داده است برای فرمانداران و بخشداران مراکز حوزه های انتخابیه بفرستد و فرمانداران و بخشداران نیز موظف شده اند که نتایج این بررسی ها را «عیناً» و بدون کم و کاست در اختیار هیئت های اجرایی و نظارت قرار دهند تا این هیئت ها با استناد به سوابق نامزدها و اطلاعات کسب شده از آنها، درباره صلاحیت یا عدم صلاحیت آنان تصمیم گرفته و اظهارنظرکنند.

و اما خبر این است... در جریان انتخابات مجلس هفتم، وزارت کشور دولت اصلاحات که مسئول برگزاری انتخابات بود، بعد از استعلام از مراجع چهارگانه درباره سوابق نامزدها و دریافت پاسخ رسمی این مراجع، متوجه می شود تعداد قابل توجهی از مدعیان اصلاحات دارای سوابقی هستند که اگر هیئت های اجرایی و نظارت از آن باخبر شوند، مطابق قانون موظف خواهند بود آنها را رد صلاحیت کنند... خب! تصور می کنید که وزارت کشور دولت اصلاحات با آنهمه شعار «قانون گرایی! ! !»، «شایسته سالاری!»!، «دانستن حق مردم است! ! !» و... در این ماجرا چه واکنشی از خود نشان داده است؟ اگر تصور می کنید که برای حفظ امانت مردم! ! ! و برای رعایت قانون! ! ! و حفظ بی طرفی و... نتایج استعلام از مراجع چهارگانه را به هیئت های اجرایی ارسال کرده است، سخت در اشتباهید... تعجب نکنید! وزارت کشور دولت اصلاحات برخلاف نص صریح قانون انتخابات- مواد 48 و 49- از ارسال سوابق سوء دوستان هم حزبی خود برای هیئت های اجرایی خودداری می کند و جناب وزیر کشور وقت- آقای موسوی لاری- طی نامه ای خطاب به رئیس جمهور وقت- جناب آقای خاتمی- با اشاره به نتیجه استعلام ها می نویسد «نکته نگران کننده این که درصد قابل توجهی از کسانی که سه مرجع نسبت به آنها اظهارنظر کرده اند و یا دو مرجع، سوابق آنها را اعلام کرده اند از چهره های فعال سیاسی کشورند (به شرح ضمیمه) و یا جهت 98 نفر از نمایندگان مجلس ششم- مجلس اصلاحات!- نیز مطالبی از این دست ارسال شده است» و...!! وقتی به لیست ضمیمه که وزیر کشور همراه نامه خود برای آقای خاتمی فرستاده است مراجعه می کنید نام بسیاری از نمایندگان مدعی اصلاحات مجلس ششم را می بینید که بر اساس استعلام مراجع چهارگانه دارای سوابق سوء بوده و شایستگی و صلاحیت نامزدی مجلس شورای اسلامی را نداشته اند...به درستی معلوم نیست- و یا نگارنده مطمئن نیست- که پاسخ جناب آقای خاتمی به وزیر کشور خود چه بوده است؟ و آیا دستور خودداری از ارسال نتایج استعلام ها به هیئت های اجرایی و نظارت از جانب ایشان به وزارت کشور وقت صادر شده است و یا وزیر کشور یعنی جناب آقای لاری، یا معاون ایشان بدون اطلاع آقای خاتمی و از پیش خود تصمیم گرفته و از ارسال جوابیه استعلام دوستان هم حزبی خویش به هیئت های اجرایی و نظارت خودداری کرده اند؟ آنچه می توان گفت، این که جناب آقای خاتمی به یقین از نتیجه استعلام ها باخبر بوده اند زیرا این گزارش طی نامه شماره .14156م مورخ 82.10.23 از سوی جناب آقای لاری برای ایشان ارسال شده بود، بنابراین درباره واکنش آقای خاتمی تنها چند احتمال قابل طرح است. اول، آن که ایشان شخصاً دستور جلوگیری از ارسال نتایج استعلام ها به هیئت های نظارت و اجرایی را صادر کرده باشند و دوم این که؛ در برابر تصمیم غیرقانونی وزارت کشور سکوت کرده باشند، احتمال سوم آن است که آقای خاتمی دستور ارسال نتایج استعلام ها را صادر کرده اما وزارت کشور برخلاف دستور ایشان عمل کرده باشد و... در هرحال، قصور و یا تقصیر جناب آقای خاتمی در این قانون شکنی که به نفع گروه های طرفدار ایشان صورت پذیرفته بود، قابل انکار نیست و با توجه به تاکیدهای مکرر ایشان بر شعار قانون گرایی! !، کمترین انتظار این بود که جناب آقای خاتمی، اقدام غیرقانونی وزارت کشور دولت اصلاحات را محکوم و قانون شکنان «امانت خوار»! را توبیخ یا از کار برکنار می کردند که البته ایشان، دست به هیچیک از این اقدامات قابل انتظار نزدند!

اکنون باید پرسید نام این اقدام وزارت کشور دولت اصلاحات را چه می توان گذاشت؟ «زیر پا نهادن قانون به نفع یاران حزبی؟»، «انحصارطلبی؟»، «خیانت در امانت؟»، «بی صداقتی با مردم؟» و... یا به قول طراحان تست های چند جوابی «هر چهار گزینه صحیح است» و صحیح است.

این نمونه را کنار بسیاری از نمونه های مشابه نظیر، تحصن نمایندگان، استعفای دولتمردان، حمایت از مفسدان، طرفداری از آشوبگران، ارتباط برخی از مدعیان اصلاحات با بیگانگان و... بگذارید و بعد قضاوت کنید که آیا تأیید صلاحیت افرادی از این دست برای نمایندگی مجلس شورای اسلامی که باید «عصاره فضیلت های ملت» باشد، خیانت در امانت نیست؟!

                                                                                                                                 حسین شریعتمداری


نقدی بر نوشته کیهان

برادر عزیز جناب آقای شریعتمداری 

نوشته شما در دفاع ازفرزند یادگار امام  بسیار بجا وشایسته بود و بیش از هر چیز  نشان دهنده مواضع اصولی  شما و همکارانتان در آن روزنامه محترم .من هم معتقدم حفظ حرمت خاندان امام راحل بر همه واجب است. همان گونه که رهبر معظم انقلاب نیز به این امر توجه داشته  و رییس جمهور عزیز نیز روابطی صمیمانه با نوه امام عظیم الشان دارند و این درسی برای همه ماست.

 یکی از مشکلات امروز جامعه مامتاسفانه فدا شدن حق وحقیقت بخاطرتعصبات شدید گروهی وحزبی است که الحمدلله شما  ثابت کردید از آن مبرایید وبا وجود داشتن گرایش حزبی و گروهی  از کنار این مساله نگذشتید ومثل بعضی ها  آنرا توجیه هم نکردید . امابه نظر من  در این نوشته از یک جهت  از دایره انصاف خارج  شدیدچرا که فقط به یک طرف قصه پرداختید و طرف دیگر را رها کردید چرا که  اگر بخواهیم با دیده انصاف به قضیه نگاه کنیم علاوه بر مذمت و سرزنش کسانی که بجای نقد سازنده زبان توهین و هتک را انتخاب کردند که البته کار بسیار ناشایست و قبیحی مرتکب شدند  باید کمی هم راجع به  طرف دیگر قضیه (یعنی خود حاج حسن آقا )هم   تذکری می دادید که نمی دانم  به چه جهت این کار را نکردید که به عقیده من نقطه مهم  اینجاست و تا دیر نشده دلسوزان امام  و انقلاب باید فکری کنند.معتقدم  همانگونه که با خیال راحت رفتار اهانت کنندگان را نقد کردید  باید کمی هم در باره رفتار ایشان  در جایگاه مسوول موسسه تنظیم ونشر آثار امام و مسوول آستان مقدس آن بزرگوار می نوشتید.     

همانگونه که حضرت امام متعلق به همه مردم  همه گروه ها  همه جناح هابود و هیچ گاه از جناح و حزب و گروه خاصی جانبداری نکرد بعد از او آستان مقدسش هم  متعلق به همه مردم است متاسفانه در سالهای اخیر حاج حسن آقا در مقام  تولیت آستان و مسوول موسسه تنظیم ونشر آثار امام به گونه ای برخورد کرده که ذهنیت طرفداری او از گروه خاصی که اتفاقا بعضی از سران أن حزب و گروه از اقوام ایشانند به ذهن می رسد .  

دفاع او از راه و خط امام هم در همین ظرف گرایش حزبی وخطی صورت می پذیرد .  دفاع از آرمانها و خط امام عزیز نه فقط وظیفه ایشان که وظیفه همه ماست البته واضح است که ایشان در مقام مسوول موسسه تنظیم ونشر آثار امام و تولیت آستان امام  طبیعتا باید حساسیت بیشتری داشته باشد اما نباید به گونه ای برخورد کند  که تصور شود هر گاه منافع   حزب مشارکت در معرض خطر قرار گرفته  ایشان به یاد راه و خط امام می افتد.در دفاع از خط امام به گونه ای گزینشی عمل کرده است که طرفداری بی حد و اندازه او از حزب مشارکت برای همه روشن و واضح است.

  شما(آقای شریعتمداری) که به ایشان دسترسی دارید خوب بود از ایشان سوال می کردید که  در دوران اصلاحات  که این همه اهانت و فحاشی به امام و افکار ایشان شد وامام و آرمانهایش را بعضی از همین مدعیان اصلاحات  با وقاحت تمام می خواستند به موزه تاریخ  بسپارند حاج حسن آقا  کجا بودند و چه کار کردند؟

طی 10 سال گذشته روزنامه ها و افراد و گروههای مدعی اصلاحات بارها به شخص حضرت امام(ره) اهانت کرده و بسیاری از مبانی و ارزش های انقلاب اسلامی که یادگار واقعی امام راحل(ره) است را با وقاحت مورد حمله قرار داده بودند ولی  نه ایشان و نه هیچیک از مدعیان امروزی نه فقط کمترین اعتراضی نکردند، بلکه به دلایلی از کنار آن گذشتند.

انقلاب اسلامی ( نتیجه  یک عمر مجاهدتهای پیر جماران ) را به استبداد قجری تشبیه نمودند و   با قلم های مسمومشان نوشتند: «پس از گذشت 20سال، عدم کارایی حکومت دینی بر همگان آشکار شده است»! و یا «خمینی به دروغ شاه را آلت بیگانگان معرفی کرده بود»! ویا  «امام خمینی و نواب صفوی خشونت گرا بودند»! و یا «ولایت فقیه (تفکر حکومتی امام عزیز)همان جوهره فاشیزم و همان حکومت سلطنتی است» آنگاه که  به قوانین اسلام حمله ور شدند و نوشتند:  «قوانین اسلامی متعلق به 14قرن پیش بوده و جوابگوی مشکلات جوامع کنونی نیست»؟! و آنگاه که تفکر شیعه را موجب انحطاط مملکت و مانعی بر سر راه دموکراسی دانستند و آنگاه که فرهنگ شهادت طلبی را باعث ترویج خشونت معرفی کردند!  و دهها نمونه دیگر از اینگونه اهانت های وقیحانه که قلم از نوشتن دوباره و زبان از تکرار آن شرم دارد.

آیا این نوشته ها  منطبق با افکار و آرمانهای بلند بنیانگذار جمهوری اسلامی بود  وهیچ تعارضی با خط امام عزیز نداشت .

براستی  جناب حاج سید حسن آقا و مسوولین  موسسه نشر آثار امام  چرا در برابر آنهمه اهانت به امام(ره)، اسلام، انقلاب و حتی پیامبر خدا(ص) و ائمه هدی(ع) در دوران هشت ساله اصلاحات ساکت بودند؟... آیا افکار امام و راه و خط آن بزرگوار صد در صد در جامعه  ودر بین مسوولین پیاده می شد که  تذکری داده نشد و اعتراضی صورت نگرفت و امروز یکباره  انقلاب در خطر خروج از راه ومسیر امام قرار گرفت.به نظر می رسد خط امام در نظر بعضی فقط خط اصلاحات مشارکتی است و انقلاب در یک گروه خاصی خلاصه می شود.

اگر در آن 8 ساله اصلاحات ایشان یک دفاع نیم بند از امام و خط امام کرده بودند امروز ما اینگونه در علاقمندی و دلسوزی ایشان نسبت به خط امام دچار شک و تردید نمی شدیم هر چند که آنچه که ایشان در این برهه از زمان گفتند حرف حقی است که باید به آن توجه ودقت شود .

قطعا کسی که آستان مقدس حضرت امام را رهبری می کند باید آنقدر درایت و پختگی وفهم سیاسی داشته باشد که هیچ یک از گروهها  نتوانند ازاین  جایگاه خطیر او سوء استفاده کرده و حرف خود را از زبان او به جامعه  منتقل کنند.